دنياي زيبا



Monday, April 26, 2004

تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
تدبیر به تقدیر خداوند نماند
بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند
حیلت بکند لیک خدایی نتواند



امروز شک کردم که هفتم اردیبهشته یا اول فروردین. هوا اونقدر تمیز و پاک بود که آدم اگر دستش رو دراز می کرد می تونست خورشید رو بگیره توی دستش. آسمون به قدری صاف و آبی بود که دلتون میخواست چیک و چیک عکس دیجیتال بگیرین ازش و شرکت بدین توی مسلبقه بهترین عکس های آسمون یا هوای پاک و کلی جایزه ببرین. امروز باد خنکی که بهتون میخورد عین بادی بود که توی اسفند میوزه. هم بوی بهار داشت و هم آدم کمی سردش می شد و قلقلکش می اومد و هم سر کیف می آورد...
امروز همه سرحال بودن. همه دلشون میخواست کار کنن. امروز حس همه کاری در وجود مردم بود. امروز کسی کسل و خموده نبود..
امروز...

امروز دنیا واقعاً زیبا بود... خیلی خیلی ...



........................................................................................

Sunday, April 25, 2004

سالی که ...



........................................................................................

Wednesday, April 21, 2004

روز هایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو بار می کشد فریاد :
در کنارتو می گذشت ای کاش !


کتاب لحظه ها و احساس.. فریدون مشیری



........................................................................................

Tuesday, April 13, 2004

ننوشتن...
ننوشتن دلیلی بر نبودن نیست. آدمی گاهی هست اما نیست. گاهی حضور فیزیکی دارد اما روحش جای دیگر است و گاهی روحش جاییست که جسمش نیست.
من بودم. گاهی روحم بود و گاهی جسمم و یکی دو بار هم روح و جسمم هردو.حتی یکبار نوشتم ولی ایراد سیستم مانع ارسال آن شد.به هر حال امیدوارم در آینده از این دست مسائل رخ ندهد و همیشه باشم و با شما بمانم.
اعتقاد دارم همیشه میتوان سال نوی داشت و همواره میتوان سال نوی آغاز کرد و هیچگاه برای تبریک سال نو دیر نیست پس :

سال نوتان مبارک


امیدوارم سالی که پیش رو دارید سالی توأم با نشاط و سلامتی و موفقیت برای تک تک هموطنان عزیزم در داخل و خارج از کشور باشد.
با یک دنیا امید...
تا بعد..
س.



........................................................................................

Home


به دنياي زيبا خوش آمديد. در اين وبلاگ سعي كرده ام تا چيزي بنويسم كه ارزش خواندن داشته باشد. ازين رو و از آنجا كه نويسنده به معناي حرفه اي اش نيستم، مرتب ننوشته ام و بين آنها فاصله خواهد بود... چه، نوشتن براي من نسيمي ست كه وزيدن ميگيرد و تا ازين نسيم بهره مندم خواهم نوشت ... باز هم ازين كه ميهمانِ من هستيد، مسرورم... س.ع



دوستان من


بارِ امانت
تهرانتويي
اتفاق
کرم دندون
يك هموطن



لینک ها



بهنودِ ديگر
روزنامه شرق
وب نوشته ها
سردبير: خودم
از پشت یک سوم